از ماجراهای اداره

ساخت وبلاگ

دوست دارم همزمان در دو جا زندگی کنم. در ده سال گذشته تلاش کرده‌ام اینطور زندگی کنم، یعنی از زمانی که آزادی اینطور زندگی کردن را داشته‌ام. (صفحه ۱۳۰)

گفت‌وگوی رولینگ استون. سوزان سانتاگ. ترجمه‌ی فرشیده میربغدادآبادی. نشر حرفه نویسنده

از ماجراهای اداره...
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:36

ولی من خودم را کاملا با شخصیت‌های داستان‌هایم همسان‌سازی نمی‌کنم. فکر نمی‌کنم هرگز جدا افتاده بوده‌ام. و اگر شخصیتی به عنوان اول شخص در یکی از داستان‌هایم چنین چیزی می‌گوید او من نیستم. فکر می‌کنم در زمان‌های متفاوتی در زندگی مثل همه‌ی هنرمندان مخفی شده‌ام، با کارهایم و با خواندن و با بودن با یکی دو نفر از دوستانم، در حالی که از جهان می‌ترسیده‌ام، چون آدم‌ها می‌خواستند به من بگویند کارهایی را که انجام می‌دهم متوقف کنم و من اصلا نمی‌خواستم بشنوم یا نمی‌خواستم با آن پند و اندرزها ناراحت شوم. بسیاری از آدم‌ها به ویژه زنان، از من پرسیده‌اند «چطور مایوس نشدی؟ باید می‌فهمیدی نباید مثل گذشته بلند پرواز باشی.» حس می‌کنم هرگز مایوس نشدم چون هرگز به این پیام گوش نکردم، ولی برای آن که آن را نشنوم حتماً دستگاه شنوایی‌ام را یک‌جوری خاموش کرده‌ام. پس اگر هم جداافتاده بودم تنها به این معنا جداافتاده بودم که به طور غریزی خودم را در مقابل چیزهایی که می‌توانسته‌اند مرا مأیوس کنند محافظت کرده‌ام. به قول معروف «اگر این کار را نکنی هرگز شوهر پیدا نمی کنی!» [می خندد] (صفحه ۱۳۶)گفت‌وگوی رولینگ استون. #سوزان_سانتاگ. ترجمه‌ی فرشیده میربغدادآبادی. نشر حرفه نویسنده از ماجراهای اداره...ادامه مطلب
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:36

در مورد خودم فکر می‌کنم آدم خود ساخته‌ای هستم - من براساس این پندار کار می‌کنم. حتی در مورد خودم فکر می‌کنم به رغم تحصیلات بسیار خوبی که داشته‌ام _برکلی، شیکاگو، هاروارد_ ولی خود‌آموز بوده‌ام. با همه‌ی این‌ها فکر می‌کنم اصولا خودم یاد گرفته‌ام. هرگز شاگرد با دست‌پرورده‌ی کسی نبوده‌ام، کسی مرا راه نیانداخته است، به‌خاطر این‌که، عاشق، همسر یا دختر کسی بوده‌ام نیست که «کاری برای خودم دست و پا کرده‌ام». هرگز هم انتظار نداشته‌ام که غیر از این باشد. البته فکر نمی‌کنم کمک گرفتن هم چیز بدی باشد. اگر می‌توانید کمک بگیرید خوب است. ولی این را دوست دارم که خودم همه‌ی کارهایم را انجام دادم. فکر می‌کردم مجبورم و با آن چالش کردم. و از این که اینطور کار می‌کردم به هیجان می‌آمدم..ایده‌ام جلوتر و جلوتر رفتن است، آغازهای نو و برنگشتن به خاستگاه‌ها....فکر می‌کنم باید تفاسیر کاذب و عوام‌فریب را از بین ببریم....وظیفه‌ی نویسنده توجه به جهان است، ولی مسلما این وظیفه آن‌طور که من برای خودم تعریف می‌کنم همچنین برقراری رابطه‌ای تهاجمی و خصمانه با دروغ و کذب به هر شکلی است... و این که باید کاملا آگاه بود که این وظیفه پایانی ندارد چون هرگز نمی‌توانی به دروغ یا آگاهی کاذب یا نظام‌های تفسیر پایان دهی. ولی همیشه باید آدم‌هایی در هر نسل باشند که به چنین چیزهایی حمله کنند و این همان چیزی است که مرا در مورد اکثر جاهای دنیا که هر انتقادی از جامعه فقط از طرف خود دولت مطرح می‌شود، ناراحت می‌کند. فکر می‌کنم همواره باید آدم‌های آزاد و مستقلی وجود داشته باشند که هرقدر هم دون‌کیشوت‌وار تلاش کنند که چند سر بیشتر قطع کنند، تلاش کنند تا توهم و کذب و عوام‌فریبی را نابود سازند _و چیزها را پیچیده‌تر کنند چون گرایش عجیبی به از ماجراهای اداره...ادامه مطلب
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:36

با اطمینان می‌توان گفت زیبایی شکلی از قدرت است و قدرت درخور زیبایی است. اما در مقام تنها شکل قدرت که زنان برایش دست و پا می‌زنند اسفناک است.

زیبایی زن: منشا ذلت یا منبع قدرت؟ نوشته‌ی سوزان سانتاگ- ترجمه‌ی آذر جوادزاده

از ماجراهای اداره...
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 2:14

یکی از وظایف عکاسی، آشکار کردن و شکل دادن به حس و تنوع ما در جهان است. عکاسی فقط ارائه‌ی ایدئال‌ها نیست. هیچ رهنمودی جز تنوع و جذابیت وجود ندارد. هیچ قضاوتی وجود ندارد که این البته خود یک قضاوت است و این تنوع خودش یک ایدئال است. اکنون می‌خواهیم بدانیم برای هر یک از «این» موارد یک «آن» موارد وجود دارد. می‌خواهیم تعداد زیادی از مدل‌های متنوع داشته باشیم. عکاسی در خدمت اخلاق پساقضاوت است که در جوامعی که هنجارهایش برگرفته از رویه‌های مصرف‌گرایی است تفوق می‌یابد. دوربین دنیاهای پرشماری به ما نشان می‌دهد و نکته این است که همه‌ی تصاویر معتبرند.کتاب زنان و چند مقاله دیگر، نوشته‌ی سوزان سانتاگ- ترجمه‌ی آذر جوادزاده، نشر نیماژ از ماجراهای اداره...ادامه مطلب
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 2:14

از لطافت گرچه ممکن نیست دیدن روی تو
رو بهر جانب که آرم در نظر دارم ترا
از رهایی هر زمان بودم اسیر عالمی
فارغم از هر دو عالم تا گرفتارم ترا

از کتابِ «دویست و یک غزل، صائب» به انتخاب و شرح و تفسیر دکتر امیربانوی کریمی

از ماجراهای اداره...
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:11

در وصل و هجر کار دل ما طپیدنست
دایم به یک قرار بود بیقرار ما
در ملک بی‌زوال رضا انقلاب نیست
صائب یکی‌ست فصل خزان و بهار ما

از کتابِ «دویست و یک غزل، صائب» به انتخاب و شرح و تفسیر دکتر امیربانوی کریمی

از ماجراهای اداره...
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:11

ز خاک ِ کوی تو پرواز مشکلست مرا
که از گرانیِ جان کوه بر دلست ما را

از کتابِ «دویست و یک غزل، صائب» به انتخاب و شرح و تفسیر دکتر امیربانوی کریمی

از ماجراهای اداره...
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:11

سفری در زماننگاهی به مستندِ «گلپا؛ ترانه و آواز»منتشر شده در ماهنامه تجربه- دی ماه 1402سطرهایی از نوشته: فضای موسیقی گلپا مورد علاقه‌ام نبود. شاید من هم از گفتمان مسلط موسیقی در چهار دهه گذشته تاثیر گرفته بودم. گلپا مثل تعدادِ دیگری از هنرمندان به عنوانِ کسی مرتبط با فضای «کاباره» و «موسیقی کوچه‌بازاری» معرفی می‌شد. آنطور که در فیلم اشاره شد از گلپا سیصد کار رسمی منتشر شده است. دوستانی که تصور می‌کنند حتی اگر صدای گلپا حذف نمی‌شد، «نمی‌ماند» چند کار از این مجموعه را شنیدند؟ می‌شود بدون ِشنیدن این کارها و بقیه‌ی آثار آوازیِ ارزشمندِ پیش از انقلاب کل موسیقیِ ایران را در همین چهاردهه خلاصه کرد. اولین مواجهه‌ی جدی با گلپا وقتِ دیدنِ فیلمِ پازولینی در کلاس نئورئالیسم کامران شیردل بود و شنیدنِ ماجرای شکایتِ گلپا از پازولینی به‌دلیل استفاده‌ی بدون اجازه از صدایش در فیلمِ «مده‌آ».مستندِ «گلپا؛ ترانه و آواز» تقدیم شده به میرعلیرضا میرعلی‌نقی و موسیقی مظلوم این مرز پرگهر. میرعلی‌نقی را با نوشته‌هایش شناختم. نوشته‌هایی که با خواندن آنها توانستم گوشه‌های پنهانی از موسیقی این سرزمین را پیدا کنم.اکبر گلپایگانی پسری بود که در پنج سالگی مادرش را از دست داد. او با آواز شروع کرد و آنطور که خودش گفت همواره عاشق بود. آوازش همچنان هست و به قولِ خودش «تاریخ قضاوت می‌کند که هرکس چه کاری کرده برای موسیقی.» از ماجراهای اداره...ادامه مطلب
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:30

برای او که جوان می‌مانَدچند سال پیش، محمد چرم‌شیر ـــ‌زمانی که خودش چهل‌وچندساله بودـــ درباره‌ی بهرام بیضایی که آن‌موقع کمی به هفتادسالگی‌اش مانده بود نوشت «هربار که نوشته‌ای از استاد بیضایی می‌خوانم احساس می‌کنم او جوان‌ترین نمایشنامه‌نویسِ ماست...». کسانی که آثارِ همین سال‌های اخیرِ استاد را خوانده‌ یا اجراهایش را دیده‌اند احتمالاً مثلِ من تصدیق می‌کنند که آن جمله‌ی محمد چرم‌شیر هنوز صادق است و اگر پختگیِ فکر و زبان و ساختار، و شناختگیِ سبکِ آشنا و امضادارِ استاد را نادیده می‌گرفتیم، به‌گواهیِ تَروتازگیِ حال‌وهوا، بداعتِ شکل و مفهوم، و نوجوییِ همیشگیِ آثار می‌شد تصوّر کنیم جوانی نوآمده با سودای زیروزبر کردنِ تمام قواعدِ کهنه دست به قلم برده است. (واقعاً، و محضِ نمونه، «جانا و بلادور» محصولِ چه آمیزه‌ی غریبی از پختگیِ ذهنِ بسیار آزموده و شورِ جوانیِ دلی لبریزِ تازگی می‌تواند باشد؟)... با این حال، الآن و در این یادداشتِ کوتاه قصد ندارم به آن روحیه‌ی نوجو و نیروی نوآفرین و آن شورِ جوانی که در درونِ آثارِ استاد یافتنی‌ست بپردازم. حالا و در این زمستانِ دودآلود و دردناک و دلگیر، که همه‌چیزش «فیلتر» می‌شود غیر از هوای خفه‌کننده‌اش، و از زمستان‌ترین زمستان‌هایی‌ست که به یاد می‌آورم، می‌خواهم از گواهِ دیگری بر جوانیِ او بگویم؛ گواهی در بیرونِ آثارش، یا درسی که از نگاهش به فرصت و کار می‌شود آموخت. شاید لازم بود خودم مثلِ حالا در پنجاه‌وپنج‌سالگی این زمستان را چنین با رگ‌وپی‌ام احساس کنم تا در آستانه‌ی زادروزِ او که همین روزها هشتادوپنج‌ساله می‌شود، ارج و قدرِ جانِ بهاری و نیروی زاینده‌اش را دریابم. در روزهایی که بسیاری از ما یا قلم به خستگی و دلمُردگی وانهاده‌ایم یا جُز از خستگی و از ماجراهای اداره...ادامه مطلب
ما را در سایت از ماجراهای اداره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrapurjafarian بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:30